سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یک سال شد......

یک سال شدوجای خالیه داداش همیشه بینمون حس میشه وهرجامیشینیم اسمش سرزبون مامانو باباس.

نمیگم شربود خیلی بچه باحالی بود بود خودشو نمیگرفت توی جمع اهل شوخی بودوخنده رو خلاصه یه سال از اون تصادف میگذره که مجتبی رو به کام مرگ کشید وخنده روتامدتی ازخونه مابرد.                                                                                                                                                                                         

روحش شاد............................


+ نوشته شـــده در دوشنبه 92/7/15ساعــت 10:13 صبح تــوسط عباس قادری | نظر
سالی که نکوست ازبهارش پیداست

سالی که نکوست ازبهارش پیداست.

چه خوش گفته است شاعر......امسال یعنی سال1392با بهاری زیبا شروع شد.سالی که طلوعش با مدد گرفتن از حضرت فاطمه وغروبش نیز با فریاد یافاطمه به یک سال اززندگیمان پایان میبخشد.

شاید جمعه ای ازاین سال بابرکت بالاخره مولای ماهم ظهور کند ودنیا راپرازعدل وعدالت خواهی واسلام ناب محمدی کند.

بیاییدوقدر این سال زیبارابدانیم،ازلحظات زیبایش استفاده کنیم وطلوع فاطمیه را استقبالی باشکوه کنیم تابه همه ثابت کنیم که ما انتقام سیلی مادر وپهلوی شکسته وسربرده و گوش های پاره وفرق شکافته را خواهیم گرفت.

                                                                                  >>>>>> یاعلی مدد<<<<<


+ نوشته شـــده در جمعه 92/1/2ساعــت 11:9 صبح تــوسط عباس قادری | نظر
جمعه ای دیگر گذشت

جمعه ی دیگری آمدو تونیامدی>>>>>

گذشت عمر بی بهای ما اما نیامدی<<<<<<آقاجون ندیده عاشقمان کردی و÷رده کنار نمی زنی؟؟!!!

پس کی می آیی؟؟؟؟؟>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>


+ نوشته شـــده در جمعه 91/11/27ساعــت 11:56 صبح تــوسط عباس قادری | نظر
مممممممممممرررررررررررررررررگ

تاحالا توجه کردید وقتی میرین قبرستون سر قبر دوستی یه آشنا،دیگه جایی برای جوونا نمونده؟

می ترسم بمیرمو جایی نباشه که بتونم راحت سرمو بذارم منتظر نکیر ومنکر بشینم.

بالاخره همه یه روز باید برن وبازموندهاش براش توشه بفرستن،شما فکر می کنین اگه خدایی نکرده فوت شدید کسی براتون توشه بفرسته؟؟؟؟

  


+ نوشته شـــده در پنج شنبه 91/10/28ساعــت 9:12 عصر تــوسط عباس قادری | نظر
خانواده ای که ریشه در آسمان دارد...

کوچه ای است اما مانند دنیایی است.

خانه ایست اما مانند شهری است.

این خانه به اندازه تمام روزهای عمرشهر خاطره دارد.

خاطره های شیرین وتلخ،زشت و زیبا.

در  این خانه بارهاسوخته،امایک بارآن دل همه ی عالم راسوزاند.

خانه ای که روایتگر روزها اشک است.روزهایی که مردخانه را بادست های بسته بر روی زمین میکشیدندوخانوم خانه راباقلاف می زدند گرچه ÷هلوی اوشکسته بود اما مانند مردی سالم ایستاده  ومانند کوه استوار بود.

میگفتم...که دختر اوهم مانند مادر مانند کوه عمودخیمه ی برادر بود.

این خانواده ریشه در آسمان دارد......................................

وهنوز آخرین سردار این خانواده در پشت پرده های دنیا در انتظار روز انتقام سیلی مادر است..............

این پرچم به دست منتقم مادر خواهد رسید...

 

 


+ نوشته شـــده در یکشنبه 91/7/30ساعــت 3:40 عصر تــوسط عباس قادری | نظر
خدایا

ای پروردگار عالم،یا مرابیامرز یابمیران یابزن بر زمین که برگردم............................


+ نوشته شـــده در پنج شنبه 91/7/20ساعــت 12:45 عصر تــوسط عباس قادری | نظر
کاش یکم به خون شهداءتوجه می شد...

بسم رب الشهداءوالصدیقین

آه ای شهدا کجایید که مملکت انقلابیی که باخون خود به ثمر نشاندید را جوانانی که مانند گل میمانند هر روز بافرهنگی دیگر آن را وقف می دهند و نابود می کنند.

می گویند دولتی را که نشه از بیرون آنرا متلاشی کرد می شود مثل موریانه آنرا از داخل خورد و متلاشی نمود.حال دولتمان که مانند کوه استوار است و دشمن توانایی آنرا ندارد که از خارج آنرا متلاشی کند با استفاده از تغییر درمدل های لباس ومدل های مو وحتی نوع  تفکر جوانان ونوع پسند آوایی وترانه ها به متلاشی کردن این دولت وملت اسلامی ومحمد وار نزدیک شده اند.

تا حالا این جوونایی که از این مدل های زشت استفاده می کنند توجه کردند که همین جوونای آمریکایی از فرهنگ ما ایرانی ها برای پوشش خود استفاده میکنند؟؟؟؟

توجه نکردید دیگه.....هرچب دنیا به فرهنگ ساده پوشی نزدیک می شوند ملت ماوجامعه ی عرب به تجمل طلبی وافراط وتفریط نزدیک واز پوشش اسلامی ونوع موی اسلامی دور می شوند این یک رابطه ی متفاوت است.

 


+ نوشته شـــده در جمعه 91/7/7ساعــت 11:50 صبح تــوسط عباس قادری | نظر
هرچی ما هیچی نمیگیم پرو تر میشن

فرود آمدن هزار ضربت شمشیر برما مسلمونا آسان تر از تحمل توهین به پیغمبرمان است...............


+ نوشته شـــده در دوشنبه 91/7/3ساعــت 7:59 عصر تــوسط عباس قادری | نظر
باز مدرسه باترانه می آید ////می خورد بر خواب بچه

باز مدرسه باترانه می آید ////می خورد بر خواب بچه

بچه از خواب وبازی میزنه می ره مدرسه

معلم با تبر در کنار در مدسه ایستاده

منتظر بچه ها تابیان مدرسه

آقای ناظم میگه باز هم قیافه ی شیش در هشت تون ودیدم

ناراحتم اما خوشحال از خنده هاتون.

بچه تو مدرسه درس می خونه

معلم دم دم اسم ع.ق میاره

 پای تخته بیا حل مسائل ریاضی.

مدرسه رسید وماهنوز سرجای اولیم.

ایشالله که تو مدرسه خوش بگذره. 

 

 


+ نوشته شـــده در دوشنبه 91/6/27ساعــت 7:43 عصر تــوسط عباس قادری | نظر
   1   2   3   4   5   >>   >